قالَ الاِْمامُ السَّجّادُ (علیه السلام):
1- مقام رضا
«الرِّضا بِمَکْرُوهِ الْقَضاءِ أَرْفَعُ دَرَجاتِ الْیَقینِ.»:
خشنودى از پیشامدهاى ناخوشایند، بلندترین درجه یقین است.
2- کرامت نفس
«مَنْ کَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ هانَتْ عَلَیْهِ الدُّنْیا.»:
هر که کرامت و بزرگوارى نفس داشته باشد، دنیا را پَست انگارد.
3- دنیا مایه ارزش نیست
«أَعْظَمُ النّاسِ خَطَرًا مَنْ لَمْ یَرَ الدُّنْیا خَطَرًا لِنَفْسِهِ.»:
پرارزشترین مردم کسى است که دنیا را مایه ارزش خود نداند.
4- پرهیز از دروغ
«إِتَّقُوا الْکِذْبَ الصَّغیرَ مِنْهُ وَ الْکَبیرَ فى کُلِّ جِدٍّ وَ هَزْل فَإِنَّ الرَّجُلَ إِذا کَذَبَ فى الصَّغیرِ إِجْتَرَءَ عَلَى الْکَبیرِ.»:
از دروغ کوچک و بزرگ در هر جدّى و شوخی بپرهیزید، زیرا چون کسى دروغ کوچک گفت بر دروغ بزرگ نیز جرأت پیدا مى کند.
5- خود نگه دارى
«أَلْخَیْرُ کُلُّهُ صِیانَةُ الاِْنْسانِ نَفْسَهُ.»:
تمام خیر آن است که انسان خود را نگه دارد.
6- همنشینان ناشایسته
«إِیّاکَ وَ مُصاحَبَةَ الْکَذّابِ، فَإِنَّهُ بِمَنْزِلَةِ السَّرابِ یُقَرِّبُ لَکَ البَعیدَ وَ یُبَعِّدُ لَکَ الْقَریبَ. وَ إِیّاکَ وَ مُصاحَبَةَ الْفاسِقِ فَإِنَّهُ بایَعَکَ بِأُکْلَة أَوْ أَقَلَّ مِنْ ذلِکَ. وَ إِیّاکَ وَ مُصاحَبَةَ الْبَخیلِ فَإِنَّهُ یَخْذُلُکَ فى مالِهِ أَحْوَجَ ما تَکُونُ إِلَیْهِ. وَ إِیّاکَ وَ مُصاحَبَةَ الاَْحْمَقِ، فَإِنَّهُ یُریدُ أَنْ یَنْفَعَکَ فَیَضُرُّکَ. وَ إِیّاکَ وَ مُصاحَبَةَ الْقاطِعِ لِرَحِمِهِ، فَإِنّى وَجَدْتُهُ مَلْعُونًا فى کِتابِاللّهِ.»:
1ـ مبادا با دروغگو همنشین شوى که او چون سراب است، دور را به تو نزدیک کند و نزدیک را به تو دور نماید.
2ـ مبادا با فاسق و بدکار همنشین شوى که تو را به یک لقمه و یا کمتر بفروشد.
3ـ مبادا همنشین بخیل شوى که او در نهایتِ نیازت بدو، تو را واگذارد.
4ـ مبادا با احمق رفیق شوى که چون خواهد سودت رساند، زیانت میزند.
5 ـ مبادا با آنکه از خویشان خود مى برد، مصاحبت کنى که من او را در قرآن ملعون یافتم.
تا 2تومن خطمو شارژ میکنم ،
این ایرانسلِ صدتا مسابقه طراحی میکنه که اون 2تومنو ازچنگم دربیاره
%%%%%%******************%%%%%%%%%********
دزدگیر چیست؟ دزدگیر عبارت است از وسیله ای برای یافتن صاحب
خودرویی که بد جایی پارک کرده
وگرنه که دزدها خوب بلدند چطور بی سروصدا کاراشون رو پیش ببرند .
******&&&&&&&&***********&&&&&&&&&***************
یه همسایه داریم یه بار سوار موتور شده بود
تو خیابون داشت میرفت راهنما چپ زد ؛
پیچید سمت راست!ماهم با ماشین زدیم بهش!
بهش مگم: آخه مردیکه راهنما چپ میزنی چرا می پیچی راست؟
میگه: من راهنما چپ میزنم؛ تو نمیدونی سی ساله خونه ی ما سمت راسته! :|
» بستنی
پسر بچه ای وارد یک بستنی فروشی شد و پشت میزی نشست پیشخدمت
یک لیوان آب برایش آورد. پسر بچه پرسید: یک بستنی میوه ای چند است ؟ پیشخد مت پاسخ داد: 50 سنت پسر بچه دستش را در جیبش برد و شروع به شمردن کرد. بعد پرسید : یک بستنی ساده چند است؟ در همین حال تعدادی از مشتریان در انتظار میز خالی بودند. پیشخد مت با عصبانیت پاسخ داد: 35 سنت پسر دوباره سکههایش را شمرد و گفت: لطفا یک بستنی ساده . پیشخد مت بستنی را آورد و به دنبال کار خود رفت . وقتی پیشخد مت بازگشت از آنچه دید حیرت کرد. آنجا در کنار ظرف خالی
بستنی 2 سکه 5 سنتی و 1 سنتی گذاشته شده بود. (برای انعام پیشخدمت)
هفده داستان کوتاه کوتاه
هندى مسلمون میشه بهش میگن:هر وقت غذا میخورى بگو "بسم الله" که شیطون باهات هم غذا نشه!هندیه یادش میره، بعد از یک هفته شیطون میگه: تو رو خدا بگو "بسم الله"،از بس فلفل خوردم همه جام تاول زده
**************************************************************
یارو پدرش تو بستر مرگ بوده می گه بیا بشین کنارم کارت دارم بعد یه چوب می ده دست پسرش. پسره هم که می خواسته ذکاوتش رو نشون بده قبل از حرف زدن پدرش چوب رو می شکنه. پدره سکته می کنه درجا می میره.مامانش می گه خاک تو سرت این ساز نی از هفت نسل قبل دست به دست به پدرت رسیده بود!
***************************************************************
چند روز پیش تا تو تاکسی نشستم دیدم دوست پدرم عقب تاکسی نشسته، به روی خودم نیاوردم که دیدمش. 5 دقیقه بعد اومد کرایه رو حساب کنه و گفت: آقا 2 نفر حساب کنین لطفاً! من بسی خجالت زده دستشو گرفتم و کلی باهاش کشتی گرفتم که: توروخدا شرمنده نکنین!آخه این چه کاریه و این حرفا...
بعد اینکه پولو داد دوباره یک کرایه دیگه هم حساب کرد و گفت: این هم مال این آقا!
تازه فهمیدم دفعه اول کرایه خودش و پسرش رو حساب کرده بود.