سلام.این هم داستانی از کتاب ابلیس نامه پیشنهاد میکنم حتما اونو بخونید چون جالبه.
به غیر از انسان،موجودات دیگری هستند به نام طایفه ی جن(جنیان)که همه از فرزندان ((جان)) هستند و درمیان ایشان بعضی کافرند و برخی با دیانت و مسلمان و این گروه از جنیان مسلمان بودند که به نقلی در کربلا به یاری امام حسین (ع) شتافتندو شیاطین همه از فرزندان ابلیس اند و در میانشان مومنی نیست مگر یکی که نام او((هام بن لاقیس بن ابلیس))است.1
روزی قیس بن ابلیس به خدمت رسول اکرم (ص) آمد وسلام کرد.
گفت: من قیس بن ابلیس هستم.
زمانی که قابیل برادرش هابیل را کشت من از عمرم چند سال بیشتر نمی گذشت ،ار آن هنگام مردم را به کار های زشت دعوت می کردم و ایشان را از عبادت خدا و انجام کارهای نیک نهی می نمودم.
حضرت فرمودند:چقدر موجودی پلید و بدی بودی و کارت زشت بود.
قیس بن ابلیس گفت:ای رسول خدا من کار زشت خود پشیمان شدم وبه دست حضرت نوح توبه کردم و مسلمان شدم و برنامه های اسلام را یاد گرفتم وبا آن حضرت در کشتی بودم،و همین طور با حضرت ابرهیم در آتش و با حضرت موسی در وقتی که خداون فرعون را در دریای نیل غرق کرد و بنی اسراعیل را نجات داد و با حضرت یوسف زمانی که او را در چاه انداختند و با حضرات هود و صالح و عیسی بن مریم بودم.
و قسمتی از تورات را از حضرت موسی و قسمتی از انجیل را حضرت عیسی آموختم و همه کتاب ها را خواندم و در همه آنها دیدم به آمدن و رسالت شما بشارت داده اند وهمه انبیا به شما سلام رساندند و گفتند: شما بهترین پیغمبر و گرامی ترین ایشان هستی ،پس از آنچه را که خدا بر تو نازل کرده(قرآن)به منم چیزی بیاموز.
پیامبر (ص)به امام علی(ع)فرمودند:یا علی چند سوره از قرآن را به او یاد بده.
قیس بن ابلیس گفت:ای رسول خدا ما از هیچ کس جز کسی که پیغمبر یا وصی پیغمبر اطاعت نمیکنیم حال این مرد کیست که مرا به دست او می سپاری.
پیامبر فرمودند: این شخص برادر و وزیر و وارث من علی بن ابی طالب است که نامش در تورات ایلیا و در انجیل حیدره است.
قیس بن ابلیس گفت :آری ای رسول خدا من نام های اورا در تورت و انجیل خوانده ام.
سپس امام علی(ع)چند سوره از قرآن وشرایع دین را به او تعلیم داد و بعد از آن قیس بن ابلیس با پیامبر و امام علی خداحافظی کرد و رفت تا شبی که در جنگ صفین به خدمت آن حضرت رسید.2
1.دایره المعارف بزرگ اسلامی جلد1 ص597
2بحار،جلد18،ص 164،حیوه القلوب،جل 2،ص 244،مناقب اهل البیت(ع)،جلد1،ص 28
برداشت ازکتاب ابلیس نامه جلد 2 ص211