از علی آموز اخلاص عمل
شیر حق را دان منزه از دغل
در غزا بر پهلوانی دست یافت
زود شمشیری بر آورد و شتافت
او خدو انداخت بر روی علی
افتخار هر نبی و هر ولی
آن خدو زد بر رخی که روی ماه
سجده آرد پیش او در سجدهگاه
در زمان انداخت شمشیر آن علی
کرد او اندر غزایش کاهلی
گشت حیران آن مبارز زین عمل
وز نمودن عفو و رحم بیمحل
گفت بر من تیغ تیز افراشتی
از چه افکندی مرا بگذاشتی؟
آن چه دیدی بهتر از پیکار من؟
تا شدی تو سست در اشکار من
آن چه دیدی که چنین خشمت نشست؟
گفت:من تیغ از پی حق می زنم
بنده حقم نه مامور تنم
شیر حقم نیستم شیر هوا
فعل من بر دین من باشد گوا
باد خشم و باد شهوت، باد آز
برد اورا که نبود اهل نماز
چون در آمد در میان،غیر خدا
تیغ را دیدم نهان کردن سزا
(مثنوی معنوی مولوی،دفتر اول
بااندکی تغییر و تلخیص)