حیف نون داشته ماشینشو می شسته
اول از پلاک شروع می کنه به شستن
یکی می گه بابا جون باید از بالا به پائین بشوری
حیف نون می گه : برو بابا یه دفعه از سقف شستم رسیدم به پلاک دیدم ماشین مال یه نفر دیگه است!
حیف نون صبح از خواب بلند می شه می بینه هوا خیلی خوبه
زنگ میزنه هواشناسی تشکر می کنه!
حیف نون رو می برن اتاق عمل بهش می گن همراه داری ؟
می گه :به خدا خاموشش کردم
حیف نون می خواسته زیر بارون خیس نشه
هی جاخالی می داده