هفده داستان کوتاه کوتاه از نویسندگان ناشناس گزیده و ترجمه: سارا طهرانیان از انتشارات «کتاب خورشید»
» قدرت کلمات
چند قورباغه از جنگلی عبور میکردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند. بقیه قورباغهها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند که گودال چقدر عمیق است، به دو قورباغه دیگر گفتند که دیگر چاره ای نیست، شما به زودی خواهید مرد. دو قورباغه این حرفها را نشنیده گرفتند و با تمام توانشان کوشیدند که از گودال بیرون بپرند. اما قورباغههای دیگر، مدام میگفتند که دست از تلاش بردارند، چون نمیتوانند از گودال خارج شوند و خیلی زود خواهند مرد. بالاخره یکی از دو قورباغه تسلیم گفتههای دیگر قورباغهها شد و دست از تلاش برداشت. سر انجام به داخل گودال پرت شد و مرد. اما قورباغه دیگر با تمام توان برای بیرون آمدن از گودال تلاش میکرد. هر چه بقیه قورباغهها فریاد میزدند که تلاش بیشتر فایده ای ندارد، او مصمم تر میشد. تا این که بالاخره از گودال خارج شد. وقتی بیرون آمد بقیه قورباغهها از او پرسیدند: مگر تو حرفهای ما را نمیشنیدی؟ معلوم شد که قورباغه ناشنواست. در واقع او در تمام مدت فکر میکرده که دیگران او را تشویق میکنند
منبع: آفتاب دات سی سی